دنباله‌ها ...

گاه گاهی؛ نوشتن از هر چیز...!

دنباله‌ها ...

گاه گاهی؛ نوشتن از هر چیز...!

..صبح دوست دارم..

بازهم شب شد  

ولی من صبح را دوست دارم انگار همین دیروز بود که متولد شدم... 

انگار همین امروز است که باید دوباره متولد شوم... 

شاید قفس‌ها همه جا هستند... 

شاید دیگر عقاب‌ها بر سرقله نمی‌نشینند تا دشت را ببینند... 

آخر بالی نیست برای بالا... 

 

 

اسفند ۸۹

نظرات 2 + ارسال نظر
مریم تنگستانی یکشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 05:05 ب.ظ

سلام
...کمی مدهوشتر نه دیوانه
سپاس از وقتی که برای خواندن داستانم گذاشتید
و سپاس برای نوشته زیبایتان
رنگ زیبایی هم انتخاب کردین بازم سپاس

خارخاسک پنج‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:18 ق.ظ http://www.khar-khasak.blogfa.com

http://www.vahdinon.com/sadaf سلام گلخنی هستم صدف رو اینترنتی کردیم خواستی لینک کنیم خبرم کن .موفق و موید پیروز باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد